سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدى را از سینه جز خود بر کن با کندن آن از سینه خویشتن . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 89 دی 8 , ساعت 9:35 عصر

 

ای پرنده مهاجر سفرت سلامت اما 

به کجا میری عزیزم قفسه تموم دنیا 

روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری 

وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری

میگذره روزهای عمرت توی جاده های خلوت 

تا بخوای برگردی خونه گم میشی تو باغ غربت 

واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم 

دل خوشیم به این که شاید سحر رو یه روز ببینیم 

آخرش یه روزی هجرت در خونه تو میکوبه 

تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه 

آخرش یه روزی هجرت در خونه تو میکوبه 

تازه اون لحظه میفمی همه آسمون غروبه 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ